کتابگردي تبديل به سنت هرساله اهالي فرهنگ و هنر شده و در روز پنجشنبه يعني آخرين روز هفته کتاب برگزار ميشود. کتابفروشيها مراسمهايي را تدارک ميبينند و هنرمنداني که علاقه به فرهنگ کتابخواني دارند آنها را همراهي ميکنند. شهر کتاب فرشته هم از اين جريان مستثنا نيست و هرسال ميزبان هنرمندان بسياري است. از محمدرضا گلزار تا مهتاب کرامتي، نويسندگاني همچون گلي امامي يا گرافيستهاي نامداري همچون ابراهيم حقيقي به اين کتابفروشي سري ميزنند. امسال هم هنرمنداني و مديران سينمايي همچون سيد محمد بهشتي، عليرضا تابش، منوچهر شاهسواري و فرشته طائرپور ميهمان اين شهر کتاب بودند.
به گزارش روابط عمومي بنياد سينمايي فارابي به نقل از مقيم (پايگاه خبري تحليلي ايرانيان خارج از کشور)، عليرضا تابش، مديرعامل بنياد سينمايي فارابي که مسير کتابگردياش را از کتابفروشيهاي کريمخان شروع کرده بود تا به شهر کتاب فرشته رسيده بود، درباره کتابگردي ميگويد: «امسال پنجمين سال پويش کتابگردي است و فکر ميکنم اين جريان در حال تبديلشدن به سنت در کشورماست؛ هم در فضاي مجازي و هم در فضاي حقيقي رفتار مردم را تحت تأثير قرار داده است.» او به شعار کتابگردي «من هم ميآيم» اشاره ميکند، همان شعاري که در کنار هشتگ در صفحات شبکههاي مجازي به اشتراک گذاشته ميشود تا افراد با اعلام حضور خودشان در اين پويش، ديگران را هم مطلع و تشويق کنند: «آمارها، هم از طرف خانه کتاب و هم وزارت فرهنگ و ارشاد نشان ميدهد واقعاً اين کتابگردي روي فروش کتاب تأثير دارد.»
مردم همديگر را تشويق به خريد کتاب ميکنند
از او که پاي ثابت اين پويش است درباره تفاوت حضور مردم در کتابفروشها ميپرسم؛ در همين حين خانم فروشنده دائم در حال جستوجوي عناويني است که مشتريان به دنبالش هستند، تابش ميگويد: «تصور من اين است که حضور مردم در کتابفروشيها جدي بود؛ اما درجاهايي که کتابفروشي جزوي از مجموعه است نسبت به سال قبل افراد کمتري حضور داشتند. قطعاً شرايط اقتصادي بهخصوص گراني کاغذ يا هزينههاي ديگري که ناشران مجبور به پرداخت هستند، روي اين موضوع تأثير گذاشته و باعث شده تا مردم کمتر کالاي فرهنگي مصرف کنند.» البته مديرعامل بنياد سينمايي فارابي بازهم به تأثيرات طرحهايي چون کتابگردي اشاره ميکند: «بازهم بهرغم اين مشکلات اقتصادي، جاي اميدواري است که مردم و آفرينندگان آثار هنري همديگر را تشويق و ترغيب به حضور فرهنگي و مصرف فرهنگي ميکنند.» يک نفر به دنبال کتابهاي زندگينامهاي ميگردد، خانم فروشنده «گل صحرا» را پيشنهاد ميدهد. اينجاست که بايد از عليرضا تابش درباره مطالعه پرسيد؛ چقدر مطالعه ميکنيد؟ به چه کتابهايي علاقه داريد؟ او پاسخ ميدهد: «واقعيتش من سه دسته مطالعه دارم. اول مطالعات درسيام است که مجبور هستم برايشان وقت بگذارم. بعد مطالعه فيلمنامه است که مجبورم هر هفته بخوانم. در آخر به علاقههايم ميپردازم کتابهايي در حوزه تاريخ، جامعهشناسي، رمان و…»
آژانسهاي ادبي خصوصي رايت آثار ايراني را ميفروشند
مديرعامل بنياد سينمايي فارابي هم سفارشي دارد، ميخواهد سفارشش را بگويد که فرشته طائرپور از راه ميرسد. به گفتن اين جمله اکتفا ميکند: «امروز مرا به اينجا کشاندند.» و بعد به سراغ قفسههاي کتاب ميرود. عليرضا تابش به خانم فروشنده ميگويد: «در سفر از کتابي به نام «سازمان مسعود» خوشم آمد، اين کتاب را داريد؟» خانم فروشنده هم بهسرعت به سراغ سيستم جستوجوي کتاب ميرود. يک جلد موجود است. عليرضا تابش، مديرعامل سازماني است که مأموريت اوليه و اصلي آن معرفي سينماي ايران در خارج از کشور است؛ بنابراين بدون ترديد بايد بپرسم؛ به نظرتان چرا بحث معرفي نويسندگان ايراني در خارج از کشور جدي گرفته نميشود؟ نهادي مثل بنياد تأسيس شود که نويسندگان معاصر ما را به جهان معرفي کند… وگرنه سعدي، حافظ، مولوي و… که سالهاست معرف جهانيان هستند. او ميگويد: «اتفاقاً در همين کتابگردي يکي از مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را ديدم و از او پرسيدم در اين نمايشگاههاي کتاب که در خارج از کشور برگزار ميکنيد، بهغيراز عرضه کتابهاي ايراني، آيا رايت کتابهايمان را هم ميفروشيد؟!» تابش ادامه داد: «او به من خبر خوشحالکنندهاي داد و اشاره کرد که آژانسهاي ادبي خصوصي مدتهاست که تشکيلشدهاند و در آخرين حضورشان توانستهاند رايت ?? اثر ادبي را به انتشارات خارجي بفروشند؛ بنابراين چنين جرياني راه افتاده و با جديت در حال پيگيري است.» اما اين وسط نقش سازمانهاي دولتي مشخص نيست. اينکه آنها چطور از اين آژانسهاي خصوصي ادبي حمايت ميکنند. براي همين تابش توضيح ميدهد: «دولت چهکار ميکند، سؤال خوبي است. دولت مثلاً براي آقاي آژانس ادبي که لينکهاي خوبي در خارج از کشور دارد، فرصت حضور در نمايشگاههاي بينالمللي را فراهم ميکند. هزينه بليت رفتوآمد و غرفه را پرداخت ميکنند و زمينهاي فراهم ميکنند که او بتواند آثار ايراني را در آنجا معرفي کند و به فروش برساند.»
مرحله عرضه کالاي فرهنگي در ايران بيبرنامه است
بالاخره کتاب پيدا ميشود. عليرضا تابش در حال ورق زدن کتاب است که صحبت به اينجا ميرسد؛ چرا ما آنقدر که اکران فيلمهاي سينما را جدي ميگيريم و برايشان تبليغ ميکنيم براي فروش کتاب کاري نميکنيم. چرا هيچ تيزري از تلويزيون پخش نميشود يا کتابهاي جديد معرفي همگاني ندارند. مديرعامل بنياد سينمايي فارابي درباره اين موضوع ميگويد: «نکته درستي است. درواقع توليد آثار فرهنگي در هر زمينهاي از موسيقي، تئاتر گرفته تا کتاب در ايران بالاست؛ اما نتايج تحقيقات آسيبشناسي اين حوزه نشان داده ما در بخش بستهبندي يا بهنوعي عرضه درست محصول درست عمل نميکنيم.» او به ماجراهاي برخورد قوه قضائيه با تهيهکنندگان سينما بر سر نمايش تيزرهاي فيلمهايشان از شبکه ماهوارهاي جم اشاره ميکند و ادامه ميدهد: «اين اتفاق نشان داد وقتي رسانهاي غير ايراني به هر دليلي ميتواند خانوادهها را مجذوب خود کند، با تبليغ ميتواند مصرف فرهنگي ما را تحت تأثير خود قرار دهد. عمده توجهات در ايران به مرحله پيشتوليد و توليد است و توليدکنندگان به مراحلي همچون پستوليد، بازاريابي يا بازار سازي توجه ندارند. برنامهاي مدون، مشخص يا حتي خلاقانه براي عرضه محصولات فرهنگي وجود ندارد.» تابش تأکيد ميکند: «درحاليکه تجربه نشان داده وقتي در حوزهاي مثلاً سريالهاي شبکه نمايش خانگي يا برخي تئاترها اين معرفي خوب صورت ميگيرد، مردم هم خوب استقبال ميکنند. به گمان من در اين چند دهه ما بيشتر توجهمان به بخش توليد بوده است.» نمونه حرفهايمان را در مردمي ميشود ديد که اگر به دنبال کتاب مشخصي نباشند، فقط در بين قفسههاي کتاب مشتاقانه قدم ميزنند و نميدانند که بايد چه کتابي را با خود به خانه بروند. درحاليکه کمي آنطرفتر در شهر کتاب فرشته محيط بازيهاي دورهمي به پا شده و مردي آنجا ايستاده و به مخاطبان ياد ميدهد که چطور بازي کنند.